بزرگنمايي:
بازاریابی و سیاست-
بنیانگذاری استارتاپ هدف بلندپروازانهای است که میتواند مزایایی همچون بر جای گذاشتن میراث طولانی مدت، پرستیژ، جلب توجه سرمایه گذاران و البته ثروتمندی را به دنبال داشته باشد. استارتاپها معمولاً محصول یا سرویس نوآورانه و مجذوب کنندهای را ارائه میکنند و نام بنیانگذار یا بنیانگذاران آنها در صدر اخبار و شبکههای اجتماعی به چشم میخورد.
با این تفاسیر به نظر میرسد بنیانگذاران استارتاپها در حال لذت بردن از یک زندگی بیدغدغه هستند که هر فردی آرزوی دستیابی به آن را دارد. اما واقعیت این است که مؤسس استارتاپ بودن مشکلات خود را دارد و معمولاً به مشکلات روانی آن کمتر پرداخته شده است.
مطالعه اخیر مؤسسه ملی سلامت روان آمریکا (NIMH) نشان میدهد که 72 درصد کارآفرینان به طور مستقیم یا غیر مستقیم با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنند. احساس تنهایی، تحمل فشار و تردید در تمام تصمیم گیریها و ترس از شکست، تنها چند مورد از مشکلاتی هستند که مؤسسان استارتاپها با آنها دست و پنجه نرم میکنند. اگر به این مشکلات بیتوجهی شود فرد با آسیبهای روانی ویران کننده مواجه خواهد شد.
رکود اقتصادی جهانی و دورکاری ناشی از کرونا در سال 2020، شرایط را برای استارتاپها بیش از پیش سختتر کردهاند. بدتر اینکه ترویج سبک زندگی ناسالم و کار کردنهای شبانه روزی در شبکههای اجتماعی به عنوان یکی از عوامل پیشی گرفتن استارتاپها مطرح شده است. تعدادی از بنیانگذاران استارتاپها پس از مقایسه خود با کارآفرینان موفق که 7 روز هفته و 24 ساعت شبانه روز کار میکنند و درآمدهای میلیون دلاری دارند، احساس گناه و کم کاری پیدا کردهاند. اما برای کاهش فشارهای روانی چه راهکارهایی وجود دارد؟
صحبت کردن
در گام اول باید در مورد مشکلات گفتگوی صادقانه انجام داد. صحبت کردن با یک مؤسس دیگر در مورد مشکلات شخصی و نه تجاری میتواند تا حدی از فشارها بکاهد. گفتگو با کارآفرینان دیگر و مطرح کردن مشکلات مشابه نشان خواهد داد که فرد تنها نیست و نگرانیها، اضطرابها و تردیدها را تقریباً تمام مؤسسان تجربه میکنند.
بنیانگذاران کهنهکار و باتجربه میتوانند تجربیات ارزشمند و داستانهای موفقیت و شکست خود را با تازه کاران به اشتراک گذاشته و برخی از راهکارهای خود برای کاهش فشارهای روانی را توضیح دهند. میتوانید همانطور که برای مسائل تجاری از منتورها و مؤسسان استارتاپهای دیگر کمک میگیرید، برای مشکلات روانی نیز از این دو گروه درخواست مشورت کنید.
واقعبینی
در گام بعدی باید با واقعیت روبرو شد و این نکته را در نظر داشت که ممکن است دستیابی به موفقیتهای استثنایی استارتاپهای رقیب با وجود تلاش امکان پذیر نباشد. همچنین نباید برخی شیوههای کاری بعضاً ناسالم استارتاپهای دیگر را برای موفقیت تقلید کرد. برای مثال برخی از مؤسسان معتقدند تنها راه پیروزی در میدان رقابت کار کردن شبانه روزی است، این در حالیست که ممکن است این روش برای تمام استارتاپها جواب ندهد.
موفقیت در حوزه استارتاپی نسبی است؛ برای برخی داشتن یک کسب و کار کوچک با درآمد معقول و با توازن مناسب بین زندگی و کار کافی است و برای برخی دیگر استارتاپ محلی است برای تلاش کردن برای اهداف بلندپروازانه و کار کردن بدون چشم داشت به پول. تعداد بسیار کمی از مؤسسان استارتاپها میلیونر میشوند و تعداد بسیار بسیار کمتری میتوانند فیسبوک بعدی را راه اندازی کنند. بنابراین مؤسسان استارتاپهای جدید باید با توجه به ظرفیتهای خود هدف گذاری کرده و از مقایسه کردن خود با دیگران بپرهیزند.
فراموشی تواناییهای ابرانسانی
در بین بسیاری از بنیانگذاران این عقیده وجود دارد که تعدادی از بزرگترین شرکتهای فناوری دنیا کار خود از گاراژ خانه و بدون هیچ سرمایهای شروع کردند و بعد به کمک نبوغ و تفکرات مافوق بشری توانستند شرکت کوچک خود را به یک شرکت چند ملیتی و بزرگ تبدیل کنند.
واقعیت این است که اکثر شرکتهای فناوری که حالا بسیار بزرگ شدهاند، کار خود را با سرمایه اولیه یا مرحله کاشت ایده (Seed Capital) از طرف خانواده یا اطرافیان شروع کردهاند. این دسته از کارآفرینان به سرعت توسط افراد بسیار مستعد که بیشتر بار کاری روی دوش آنها بوده احاطه شدند و البته فوق العاده «خوششانس» بودند. به عبارت کوتاه، ایده بنیانگذار استارتاپ با تواناییهای مافوق بشری، در تقریباً تمام موارد، وجود خارجی ندارد.
تعریف درست موفقیت و شکست
موفقیت تقریباً در تمام موارد با توجه به اعداد و ارقام سنجیده میشود. برچسب «یونیکورن» که بسیاری از استارتاپها با آن فخرفروشی میکنند، در واقع نمادی برای ارزش گذاری است که توسط سرمایه گذاران داده میشود و میزان موفقیت استارتاپ در پولسازی را نشان نمیدهد. معمولاً در حوزه استارتاپی بهای زیادی به مؤسسان استارتاپهای یونیکورن داده میشود و آنها را در صدر اخبار میبینیم، اما در مورد شرکتهای کوچکی که فعالیت بالایی در استخدام افراد دارند، پتنتهای فناوری توسعه میدهند، درآمد نسبتاً خوبی دارند و مالیات میپردازند، کمتر صحبت میشود.
دوری از اعتماد به نفس کاذب
مشکل دیگری که حوزه استارتاپی با آن روبروست، کم اهمیت جلوه دادن شکست است. متأسفانه نام استارتاپ با شکست گره خورده و یکی از افتخارات بزرگ این صنعت محسوب میشود. این طرز تفکر سبب میشود تا بنیانگذار بدون ترس از شکست خوردن هر کاری را امتحان کرده و به اصطلاح بیگدار به آب بزند.
مؤسسان با این طرز تفکر تبعات پس از شکست استارتاپ در دنیای واقعی را فراموش میکنند. از بین رفتن سالهای ارزشمند زندگی، صرف هزینه هنگفت و شرمندگی در برابر کارمندانی که اعتماد کرده بودند، تنها چند مورد از مشکلات روانی هستند که مؤسسان استارتاپهای شکست خورده با آنها روبرو هستند. داشتن این طرز تفکر که شکست جزوی از فرآیند راه اندازی استارتاپ است، تبعات ویران کنندهای خواهد داشت. متأسفانه رهایی از این طرز تفکر چندان آسان نیست. برای راهیابی به صدر اخبار و قرار گرفتن در کانون توجهات، بنیانگذار استارتاپ باید خود را فردی نترس جلوه دهد، در غیر اینصورت با نمایش دادن آسیبپذیری های روانی یک شکست خورده تلقی خواهد شد.
حوزه استارتاپی با وجود کاستیها، یکی از صنعتهای پیشرونده، باز و با فرصتهای متعدد است. برای تبدیل شدن به یک بنیانگذار موفق باید با فراموشی داستانهای ساختگی، مشورت کردن و واقعبینی، فشارهای روانی را کاهش داد.