بزرگنمايي:
سیاست و بازاریابی - با اینکه معمولا فکر میکنیم هوش آدمها باعث تمایز میان افراد متخصص و افراد غیر متخصص در یک حوزه میشود، پژوهشگران معتقدند، برای رسیدن به تخصص واقعی، بیشتر از آنکه به تواناییهای ذهنی ذاتی نیاز داشته باشیم، به دانش اکتسابی نیاز داریم. برخی از آدمها ممکن است با منابع طبیعی خاصی از جمله تواناییهای فیزیکی و دسترسی به ابزاری متولد شوند که به آنها امکان میدهند از مسیر هموارتر و سادهتری به تخصص مورد علاقهشان دست پیدا کنند. ولی فارغ از آنکه سطح تواناییهای طبیعیتان در ابتدای امر چهقدر باشد، برای تبدیل شدن به یک فرد حرفه ای در هر کسب و کار نیازمند تلاش و تمرین بسیار زیاد هستیم.
به خاطر داشته باشید، حتی متخصصان هم همیشه آدمهای کامل و بیعیبی نیستند. آدمهای متخصص نیز قطعا مرتکب اشتباه میشوند، ولی آنها همیشه آمادهی پذیرفتن اشتباهاتشان و مشتاق عبرتآموزی از آنها هستند. اشتباهات نوعی بازخورد هستند. آنها نه تنها به ما میگویند چه کارهایی را نباید انجام بدهیم، بلکه همچنین اطلاعاتی را در اختیارمان میگذارند که با استفاده از آنها متوجه شویم، باید چه کارهایی را در عوض انجام بدهیم. متخصصان قادر هستند این اشتباهات را شناسایی، اصلاح، و از عبرتهای آن در آینده استفاده کنند.
پژوهشگران همچنان در خصوص عوامل موثر در رسیدن به تخصص با یکدیگر مباحثه میکنند. با وجود این، شکی نیست که رسیدن به تخصص نیازمند صرف زمان، تمرین، و تعهد است.
بنابراین، واقعا برای رسیدن به تخصص حقیقی به چه چیزهایی نیاز داریم؟ برای تبدیل شدن به یک فرد حرفه ای و متخصص باید چه مراحلی را طی کنیم؟
1. باید تلاش کنیم
با اینکه قاعدهی ده هزار ساعت بیش از آنکه یک واقعیت باشد، یک افسانهی روانشناختی عامهپسند است، تنها یک جنبه از این عده میتواند دقیق و واقعی باشد – برای تبدیل شدن به یک متخصص باید به شدت تلاش کرد. آدمهایی که در هر زمینهای به تخصص رسیدهاند، قطعا زمان، انرژی، و پشتکار بالایی را وقف یادگیری و تمرین مهارتهایشان کردهاند. اگر میخواهید در یک رشته به درجهی استادی برسید، باید با تمام وجود برای آن وقت بگذارید. شاید نه دقیقا ده هزار ساعت، شاید بیشتر یا کمتر؛ ولی مهم این است که وقت خود را با تمرکز بالا برای آن صرف کنید.
2. باید تمرین آگاهانه داشته باشیم
نتایج یک مطالعه نشان دادهاند، تمرین آگاهانه در میان سه نوع متفاوت از روشهای آمادهسازی برای یک آزمون، به عنوان موثرترین روش شناخته میشود. پژوهشگران در این مطالعه، به بررسی شرکت کنندگان مسابقهی ملی هجی (املا) در ایالات متحده پرداختند، و روشهای مطالعهی هر یک از شرکت کنندگان را با نحوهی عملکرد آنها در مسابقه مقایسه کردند. تمرین آگاهانه به صورت مطالعه و حفظ یکایک واژهها، در مقایسه با مطالعهی تفریحی و تمرین پرسش و پاسخ به عنوان روشهای آمادهسازی برای شرکت در این مسابقه از اثربخشی بالاتری برخوردار بود.
جالب است بدانید، از نظر این شرکت کنندگان، تمرین آگاهانه خسته کنندهترین و سختترین تکنیک مطالعه است. شرکت کنندگانی که بر استفاده از این تکنیک پافشاری داشتند، دارای سطوح بالاتری از یک نوع خصوصیت اخلاقی به نام عزم یا همان سرسختی روانی بودند. پژوهشگران معتقدند، گاهی اوقات این سرسختی روانی برای بهبود قابلیت افراد جهت تداوم تمرین آگاهانه بسیار مهم و ضروری میشود. با اینکه این خصوصیت اخلاقی لزوما به تنهایی اثربخش نیست، آدمهایی که از عزم و ارادهی خوبی بهرهمند هستند، بهتر از دیگران در برابر سختیها مقاومت میکنند و همواره نگاهشان به اهداف بلند مدت است؛ همین ویژگی باعث میشود بهتر از دیگران بتوانند از روش تمرین آگاهانه استفاده کنند و احتمالا عملکرد بهتری در رقابتها و مسابقات داشته باشند.
با وجود این، نتایج یکی از مطالعات اخیر نشان میدهند، اهمیت تمرین آگاهانه واقعا کمتر از آن چیزی است که پیشتر، روانشناسان به آن باور داشتهاند. پژوهشگرانی با نامهای بروک مکنامارا ، دیوید زی. همبریک ، و فردریک اوسوالد دریافتهاند، میزان مجموع تمرینها نقش آنچنان مهمی در توضیح تفاوتهای میان آدمها از لحاظ عملکرد یا مهارتهایشان ایفا نمیکند.
پژوهشگران طی یک فراتحلیل از مطالعات پیشین دریافتند، تمرین فقط 12 درصد در ایجاد تفاوت در عملکرد آدمها نقش دارد.
با وجود این، تمرین همچنان یکی از مهمترین عوامل برای رسیدن به تخصص است. تقریبا در تمام مطالعاتی که در این فراتحلیل مورد بررسی قرار گرفتند، ارتباط مثبتی بین تمرین و عملکرد وجود داشت. هر چه شرکت کنندگان در مطالعات بیشتر تمرین کرده بودند، عملکرد بهتری در حوزههای مورد علاقهشان داشتند.
همچنین، پژوهشگران دریافتهاند، حوزه و رشتهای که آدمها برای رسیدن به تخصص در آنها تلاش میکنند نیز در این میان تاثیرگذار است. وقتی صحبت از تحصیل به میان میآید، تمرین فقط به اندازهی 4 درصد در ایجاد تفاوت در عملکرد آدمها نقش دارد. این نقش در ورزش 18 درصد، موسیقی 21 درصد، و بازی یا مسابقات نیز 26 درصد است. به عبارت دیگر، تمرین در بهبود عملکرد در فعالیتهایی نظیر موسیقی، ورزش، و بازی دارای نقش مهمتر، و در عملکرد حرفهای یا تحصیلی دارای نقش کمتری است.
به نظر شما، چه عامل دیگری ممکن است در رسیدن آدمها به تخصص نقش داشته باشد؟
3. باید خود را به چالش بکشیم
تمرین برای توسعهی یک مهارت بسیاری ضروری است، ولی تبدیل شدن با یک متخصص نیازمند این است که برای بهبود عملکردتان دائما خود را به چالش بکشید، چیزهای بیشتری یاد بگیرید، و دانش و مهارتهای جدیدی کسب کنید. صرفا تمرین یک مهارت به صورت تکراری و به دفعات زیاد باعث میشود تواناییهایتان در آن مهارت بهبود یابد، ولی لزوما باعث نمیشود به تخصص واقعی برسید.
لو ویگوتسکی ، روانشناسی مشهور روسی در مسائل تربیتی، مفهوم آموزشی مهمی را معرفی کرده است که با عنوان محدودهی تقریبی رشد شناخته میشود. این محدوده شامل مهارتهایی میشود که صرفا در خارج از سطح تواناییهای کنونی یک فرد قرار دارند. با اینکه یک فرد ممکن است همچنان قادر نباشد به تنهایی از عهدهی انجام برخی کارها بر بیاید، با کمک یک مربی ماهر میتواند تا حدودی به این مهارتها دست پیدا کند. این فرد با تمرین مداوم مهارتهای جدید، مسلط شدن به آنها، و سپس گسترش تدریجی این محدودهی تقریبی رشد، قادر خواهد بود چیزهای بیشتری یاد بگیرد و تواناییهای خود را توسعه بدهد.
رسیدن به یک تخصص نیازمند کار و تلاش مداوم در این محدودهی تقریبی رشد است. حتی وقتی در یک حوزهی خاص به درجات بالایی از مهارت دست پیدا کرده باشید، نباید نتیجه بگیرید که دیگر جایگاهی بالاتر از این سطح تخصص برایتان قابل دسترس نیست. از طریق چالشها و تمرینهای بیشتر همچنان میتوانید چیزهای بیشتری یاد بگیرید، دانش بیشتری کسب کنید، و عملکرد بهتری از خود نشان بدهید.
ترجمه: تحریریه سایت کسب و کار بازده – امیر رضا مصطفایی
منبع: verywellmind
3 گام برای تبدیل شدن به یک فرد حرفه ای در هر کسب و کار