سیاست و بازاریابی
همسوزي آراي اصولگرايان
جمعه 13 ارديبهشت 1392 - 1:39:42 PM
انتخابات 92 از يک سو،به‌دليل عوامل متعدد تأثيرگذار و نيز ابهامي که طبعاً کانديداهاي مهم تا آخرين لحظه بر فضاي آن تحميل خواهند کرد؛از پيچيدگي‌هاي خاص خود برخوردار است و حتي پيش‌بيني مي‌شود که منشاء تحولات جدي در صف‌بندي‌هاي دروني جناح‌ها، بويژه اصولگرايان گردد. از سوي ديگر،افزايش فشار در حوزه اقتصاد بر توده‌هاي مردم که دلايلي چند را براي آن مي‌توان برشمرد، عملاً دو مبحث «شعارهاي اقتصادي» و توجه به پايگاه «اجتماعي- اقتصادي» رأي‌دهندگان را براي کانديداها به اولويت مبدل ساخته است.

خطري که بايد جدي گرفت:
همسوزي آراي اصولگرايان
انتخابات 92 از يک سو،به‌دليل عوامل متعدد تأثيرگذار و نيز ابهامي که طبعاً کانديداهاي مهم تا آخرين لحظه بر فضاي آن تحميل خواهند کرد؛از پيچيدگي‌هاي خاص خود برخوردار است و حتي پيش‌بيني مي‌شود که منشاء تحولات جدي در صف‌بندي‌هاي دروني جناح‌ها، بويژه اصولگرايان گردد.
از سوي ديگر،افزايش فشار در حوزه اقتصاد بر توده‌هاي مردم که دلايلي چند را براي آن مي‌توان برشمرد، عملاً دو مبحث «شعارهاي اقتصادي» و توجه به پايگاه «اجتماعي- اقتصادي» رأي‌دهندگان را براي کانديداها به اولويت مبدل ساخته است.
تحليل حاضر کوشيده است که جريان‌هاي موجود سياسي را در جبهه‌ اصولگرايي از منظر پايگاه اجتماعي مورد بررسي اجمالي قرار داده و همپوشاني‌هاي آنها را که مي‌تواند به «مصرف از سبد واحد و محدود رأي» انجاميده و زمينه را براي رشد جريان رقيب اصلاح‌طلب فراهم کند، بيان نمايد.
تکثر در ميان اصولگرايان، مفيد يا مضر؟
کثرت هميشه لزوماً به‌معناي تنوع نيست، در ميان کانديداهاي مطرح شده رسمي يا غيررسمي اصولگرايان هم کثرت غيرمتنوع ديده مي‌شود و هم تنوع در آراء و رويکردها. کثرت در‌عين‌حال لزوماً به‌معناي رقابت هم نيست زيرا ممکن است تعدادي کانديدا به‌ظاهر به رقابت با يکديگر بپردازند ولي جامعه براي آنها هويت‌هاي مستقل قائل نشود.
طبيعي است که در صورت عدم حضور اصلاح‌طلبان، کثرت و رقابت سخت اصولگرايان مجاز و يا حتي براي ايجاد فضاي مطلوب انتخاباتي جهت شکل‌گيري حماسه سياسي لازم تلقي مي‌شد ولي آن گاه که کانديداهاي جناح رقيب بتوانند به نوعي از وحدت آراء  برسند، مصرف اصولگرايان از سبد واحد رأي و شکست آراء عملاً نادرست بوده و کانديداهاي مذکور "جاده صاف کن"اصلاح طلبان تلقي خواهند شد.
جريان‌هاي موجود درون اصولگرايان
درحال‌حاضر اصولگرايان با فرض خارج دانستن دولت و کانديداي آن از محيط بازي تعريف شده براي اصولگرايان؛ تحت 4جريان فکري- سياسي قابل دسته‌بندي هستند.
1. اصولگرايان سنتي با محوريت جامعتين: اين اصولگرايان با بدنه تشکيلاتي قوي که تحت عنوان جبهه پيروان خط‌امام و رهبري سامان يافته‌اند؛ معمولاً داراي اصالت سياسي ولي سبد رأي مشخص و تعريف شده دانسته شده‌اند. در طي حاکميت اصلاح‌طلبان 84- 76 اين بدنه سياسي سخت‌ترين ضربات ر ا تحمل کرد و حاصل ضربه‌هاي واردآمده اصلاح‌طلبان، جرياني شد که تحت عنوان نو اصولگرايان با محوريت جمعيت ايثارگران( و سپس با همراهي جمعيت رهپويان) در سال 84 منشاء اثر شدند.
2. نو اصولگرايان با محوريت جمعيت‌هاي ايثارگران و رهپويان: اين طيف با غلظت بيشتر در نقد جريان وابسته به آقاي هاشمي و کارگزاران و رويکردي مهاجم‌تر نسبت به اصلاح‌طلبان؛ عملاً زمينه‌ساز حضور طيف دکتر احمدي‌نژاد در قدرت شد. اين جريان هرچند در مقدمات با احمدي‌نژاد بود ولي در نتيجه نتوانست از در پاستور به درون رياست جمهوري راه پيدا کند الاقليلي از نيروهاي اين جريان .
3. اصولگرايان راديکال:حاصل چالش ميان احمدي‌نژاد و دولت او با مخالفان و منتقدان و تندترشدن حرکت دولت در بيان ديدگاه‌هاي خاص منجر به خروج جمعي از همراهان احمدي‌نژاد از کابينه شد. بعضي به پايگاه اصلي خود يعني اصولگرايان سنتي بازگشتند و گروهي با حامي اصلي احمدي‌نژاد  از لحاظ تئوري و عمل سياسي يعني آيت‌الله مصباح و سازمان تحت هدايت وي که اکنون به صف منتقدان جدي دولت پيوسته بود، پيمان اتحاد بستند. حاصل اين همپيماني ظهور «جبهه پايداري» بود که با تز «ناب‌سازي» عملاً خويشتن را با ساير پيکره اصولگرايان در تقابل قرار دادند.  امّا اينها در همين حال، به‌دليل تأکيد بر پاره‌اي ارزش‌هايي که داراي اصالت انقلابي هستند و نيز ايستادگي بر سر مخالفت «با هاشمي و جريان سازندگي» توانستند بخشي از نيروهاي انقلابي و جوان را براي حمايت از خود جلب کنند.   
نکته: البته گرايش بازگشت به اصول ناب انقلاب و ارزش‌هاي سال‌هاي نخست که احمدي‌نژاد بر پايه موج گفتماني آن بر سرير قدرت قرار گرفت، فقط در ميان پايداري يا طيف احمدي‌نژاد منحصر نماند و به‌عنوان  يک گفتمان بخشي از ساير اصولگرايان مستقل و حتي افرادي از خط 1 و خط 2 را علاوه‌بر خط 3 پايداري به‌سوي خود جذب نمود.
جريانات مذکور اکنون علمداران طيف‌هاي مختلف اصولگرايي هستند و کانديداهاي موجود توسط آنان حمايت مي‌شوند.
خط 1. يا اصولگرايان سنتي از ائتلاف اکثريت يا ائتلاف 5 نفره حمايت مي‌کنند هرچند نيم نگاهي هم به ائتلاف 1+2 داشته و آنها را زياد دور از خود تلقي نمي‌کند.
خط 2. يا نو اصولگرايان از ائتلاف 1+2 و البته بيشتر محور قاليباف- حدادعادل حمايت مي‌کند  هرچند اخيراً دريچه اي هم به‌سوي طيف مستقل «گفتمان بازگشت» از طريق مطرح کردن کانديداتوري زاکاني گشوده است.
 خط 3. يعني پايداري علي‌رغم اينکه تلاش کرد از ظرفيت «گفتمان بازگشت» با چهره‌اي چون سعيد جليلي بهره تام و تمام ببرد ولي نهايتاً از او به‌عنوان  کاتاليزور نيروهاي تابعه «گفتمان بازگشت» بهره گرفته و در پايان بر کانديداي تشکيلاتي خود يعني «لنکراني» تأکيد کرد و از جليلي که مايل به دادن تعهد تشکيلاتي نبود عبور کرد.
طيف «مستقل گفتمان بازگشت» هم اکنون با چهره‌اي چون سعيد جليلي در ميدان است هرچند زاکاني هم خود را مي‌کوشد در قالب گفتماني مذکور عرضه کند.
پايگاه‌هاي رأي خطوط اصولگرايي
خط1: اصولگرايان سنتي بر روي رأي ثابت و اعتقادي- تشکيلاتي اصولگرايان سنتي و پيروان روحانيت حساب مي‌کنند. البته بعضي از کانديداهاي خط 1 نظير باهنر يا آل‌اسحاق نگاهي هم به تکنوکرات‌هاي اصولگرا دارند.
خط 2: نو اصولگرايان به‌دليل ظهور و رشد «گفتمان بازگشت» موقعيت پيشتازي خود را از دست داده‌اند و از کانديداهاي سه‌گانه آنها، ولايتي بر روي جذب آراي اصولگرايان سنتي و قاليباف بر روي جذب رأي تکنوکرات‌ها تمرکز کردند، با کانديدا شدن «زاکاني» عملاً پايگاه رأي حداد عادل به حداقل کاهش يافت.  زاکاني هم که در واقع به اين خط تعلق دارد، به‌دليل تقسيم آراي ولايتي و قاليباف مجبور شده است به سراغ بدنه راي «گفتمان بازگشت» برود تا در صورت عدم حضور جليلي، بتواند آراي هواداران «گفتمان بازگشت» را که جذب لنکراني نمي‌شوند، به‌سوي خود جلب نمايد.
به‌عبارت بهتر، بخش‌اعظم پايگاه رأي خط 2 به حمايت از «گفتمان بازگشت» پرداخته لذا خط 2 فعلاً روي ساير پايگاه‌هاي رأي به‌صورت «استيجاري» عمل مي‌کند.
خط 3 يا جبهه پايداري: اين خط بر روي نو اصولگرايان ضد هاشمي، ريزش شده‌هاي رأي احمدي‌نژاد، طلاب هوادار آيت‌الله مصباح و بعضي از علاقه‌مندان «گفتمان بازگشت» به‌عنوان پايگاه رأي حساب مي‌کند. اين طيف از لحاظ رأي نسبتا قابل تأمل هستند، هرچند به‌دليل رقابت چند کانديدا عملاً «فرايند خردشدن رأي» باعث شده است که يک سبد راي محدود ميان سه رقيب با شعارهاي مشابه تقسيم شود.
خط «گفتمان بازگشت»: اين خط فارغ از بحث‌هاي تشکيلاتي داراي يک ايده با عناصر روشن اعتقادي است، قدرت تحرک هواداران اين گفتمان و پتانسيل آن، «احمدي‌نژاد» را در سال 84 به رياست جمهوري رساند و سوخت فکري، تبليغي لازم عليه هاشمي را فراهم کرد.افراد حامي اين «گفتمان» وقتي احساس کردند که «احمدي‌نژاد» به‌جاي بازگشت به خط اوليه انقلاب در حال ايجاد  خط جديدي است، از او جدا شدند و با قابليت تحرک بالاي خود آنچنان ظرفيتي را ايجاد کرده‌اند که سه‌ کانديدا براي آنها برنامه‌ريزي کنند. در ميان لنکراني، جليلي و زاکاني، طبعاً جليلي به جهاتي ظرفيت رفتاري بيشتري براي انطباق با اين گفتمان از خود نشان داده است، لذا کانديداتوري جليلي موقعيت لنکراني و زاکاني را تضعيف خواهد کرد و حتي حدس زده مي‌شود که زاکاني در اين‌صورت  در دل کنش سياسي جليلي جذب شود، اين حرکت طبعاً آثاري روي خط 2 خواهد داشت و آن حذف تقريباً کامل پايگاه رأي حدادعادل و بروز اختلاف گفتماني- سياسي در ميان دو عنصر ديگر باشد، لذا هر کدام شايد به راه خود روند. البته پايگاه رأي «قاليباف» از جهاتي با اصلاح طلبان همپوشاني داشته وبا حضور جديتر اصلاح‌طلبان تهديد خواهد شد، همچنانکه پايگاه رأي ولايتي با افزايش احتمال کانديداتوري«هاشمي» ريزش خواهد کرد.
در ميان اصولگرايان سنتي و ائتلاف اکثريت نيز، خطر تکثر کانديداها و شکسته‌شدن آراء بسيار است لذا در صورت همگرايي در ميان کانديداها و تشکيل تيم اجرايي دولت آينده، شاهد هم‌افزايي تصاعدي تشکيلاتي و پايگاه رأي خواهيم بود و الاّ اصلاح‌طلبان قادر خواهند بود، از نبرد درون گفتماني اصولگرايان براي خود فرصتي طلايي پديد آورند.

دکتر امير محبيان

http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/136/همسوزي-آراي-اصولگرايان
بستن   چاپ